کد مطلب:50478 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:151

عشق و پرستش











انسان به ذات خود اهل پرستش است و زندگی آدمی هرگز از پرستش و تجلیات آن خالی نبوده است. انسان به فطرت اصلی خود عاشق معبود حقیقی و ذات مستجمع جمیع كمالات است.


كس نیست كه افتاده ی آن زلف دو تا نیست
در رهگذر كیست كه این دام بلا نیست؟[1] .

بر این اساس است كه اصلی ترین احكام فطرت یعنی فطرت توحید در آدمی شكل گرفته است.

«باید دانست كه از فطرتهای الهی یكی فطرت بر اصل وجود مبدا- تعالی و تقدس -

[صفحه 147]

است و دیگر فطرت بر توحید است و دیگر فطرت بر استجماع آن ذات مقدس است جمیع كمالات را.»[2] .

امیرمومنان علی (ع) درباره ی اشرف فطریات و برترین جلوه ی فطرت آدمی فرموده است:

«و كلمه الاخلاص فانها الفطره.»[3] .

یكتا دانستن پروردگار مقتضای فطرت انسانی است.

چون انسان به فطرتش طالب كمال و حسن و جمال مطلق است، همین منشا فطرت آدمی بر توحید است و تلاش مربیان الهی بر این بوده است كه مردمان را به خود آورند تا حجابهای فطرت را كنار زنند و به حقیقت فطرت توحیدی خود روی كنند كه خمیره ی ذرات وجود آدمی، عشق به معبود حقیقی است.


جز عشق تو هیچ نیست اندر دل ما
عشق تو سرشته گشته اندر گل ما[4] .


صفحه 147.








    1. شمس الدین محمد حافظ شیرازی، غزلهای حافظ، تدوین سلیم نیساری، چاپ دوم، انتشارات بین المللی الهدی، 1371 ش. ص 62.
    2. چهل حدیث، صص 182 -181.
    3. نهج البلاغه، خطبه ی 110.
    4. امام روح الله خمینی، دیوان امام: سروده های حضرت امام خمینی، چاپ چهارم، موسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش. ص 44.